افغانستان مرکز تاریخی وصل مدنیت های جهان

به قلم دکتور محمد حلیم تنویر بخوانید:
افغانستان مرکز تاریخی وصل مدنیت های جهان
این مقاله پیش از این در یک کنفرانس بین المللی در بیشکک ارائه شده است.

دکتور محمد حلیم تنویر مورخ، نویسنده و ژورنالیست، و مشاور ارشد وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان

 

 

 

مقدمه

جاده های باستانی آریانا ـ افغانستان  در قرون گذشته، برای تجارت،  تداوم  زراعت و  فعالیت های اجتماعی، صحرانشینان، جنگجوها، مهاجران، رهگذران مسافران و راهبان  ادیان زردتشتی، بودایی، مسیحی و اسلام را به سوی چین  جذب می کرد.

این مسافران راز هایی را پشت سرخود شان به جای گذاشته اند. رازهایی که باستان شناسان می خواهند درباره مسیر جاده ابریشم  بردارند.  افغانستان به حیث نقطه اتصال جاده ابریشم بسوی غرب و جنوب بوده و از چهار هزار سال قبل در قلب قدرت های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و مذهبی منطقه در سراسر آسیا قرار گرفته بود. افغانستان در مسیر تاریخ، سه مدنیت بزرگ دینی (زردتشتی، بودایی و اسلام) را سپری نموده است.

راه ابریشم که از جانب چینایی ها مورد استفاده قرار داشت نیز از بین میدان ها و دشت های شمالی افغانستان و از شهر جوزجانان،  تخارستان، اندراب، دهکده های مرتفع پامیر، از شهر اُم البلاد بلخ، بادغیس، مرو، هری(هرات باستان)، سیستان بسوی غرب، از سلسله کوه های هندوکش و بامیان قدیم، غزنه تاریخی، کابل، گردیز، هده، و از مدنیت گندهارا تا اراکوزیای کندهار عبور مینمود.

زردتشت پیام رسان صلح، ۳۵۰۰ سال پیش در شهر باستانی (بلخ) یا (بلیکا) زندگی کرد و در همین سرزمین هم از دنیا رفت. باستان شناسان عقیده دارند که آغاز مدنیت آریانا - افغاستان را حدود ۵۰۰۰ سال قبل تعیین نموده اند. کتاب (اوستا) اولین رسم الخط این کشور است که بین مدنیت های (چین)، (بابل)، (هند)، (فارس) و سرزمین اروپایی جایگاه خود را داشت. اوستا درهمیاری با زبان سانسکریت و زبان قدیم چینی، غنامندی و شگوفایی زبان های جهان و نقش ایجاد و تکوین مدنیت های جهان بازی نمود.  چنانچه بخشی از متن های  دینی و رهنمایی های(اوستا) بعد از هجوم هخامنشی ها در سرزمین آریانا به فارس برده شده و به زبان (پهلوی) ترجمه شد.

جاده ابریشم، یک جاده قدیمی تجارت از چین تا به اروپاست که از دو هزار سال پیش مورد استفاده بود و در جهان بسیار شهرت دارد. شهر های افغانستان در امتداد جاده ابریشم به عنوان پلی و مرکز تقاطع مدنیت ها بین چین و کشورهای اروپا، آسیا و آفریقا برای تبادلات تجارتی بود. شهر های بدخشان، تخار، بلخ، بامیان، کابل، نیمروز و هده در افغانستان نقاط مهم استراتیژیک و محل تقاطع جاده ابریشم میان تمدن های شرق و غرب بود و نقش مهمی در تاریخ  تجارت و فرهنگ، تبادل نظریات و اندیشه ها، و ایجاد جرکت بسوی مدنیت و رفاه  بین  کشور های آسیا و اروپا داشته است.

جاده ابریشم، راه تجارت زمینی چین بود. چین  سعی داشت تا روابط  تجارتی خود را با آسیای جنوبی و غربی، اروپا و آفریقا نگهدارد. از راه آسیای مرکزی (سرزمین و تمدن آریایی) در روزگار قدیم جایگاه خاص خود را در آسیای میانه نیز داشت. به سبب آنکه  ابریشم و پارچه های ابریشمی که از تولیدات مهم چین بود، از این جاده به غرب توزیع می شد. بدین سبب "جاده ابریشم" نام گرفت. نتایج مطالعات نشان می دهد که این جاده اساساً در سلسله "هان" چین در قرن یکم قبل از میلاد شکل گرفت. در آن زمان جاده ابریشم به قرغزیستان، قزاقستان، تاجکستان، افغانستان، ازبکستان و ایران (امروزی) و شهر "اسکندریه" مصر، صحرای افریقا و اسپانیه  درغرب امتداد می یافت. راه دیگر این جاده نیز از بلخ به کاپیسا (پایتخت  مدنیت کوشانی) نیز بود که به دو شاخ و بخش جدا میشد. یکی کابل، بامیان و بسوی هرات و دیگری به بست، نیمروز و سیستان در افغانستان به خلیج می انجامید که جزء راه بحری ابریشم نیز شمرده میشد. همچنان  راه ابریشم از شهر باستانی (بلخ) بسوی هند، از طریق (اندراب) به طرف جنوب یعنی شهرهای کاپیسا، (هده) جلال آباد، پشاور، لاهور، دهلی و کراچی امتداد می یافت. این راه و طریق را اکنون بنام (راه  ادویه) یا Spice Roads یاد می شود.

از قرن دوم قبل از میلاد تا آغاز قرن سوم میلادی امتداد جاده ابریشم از غرب به شرق به کشور بزرگ:

1.      (روم) باستان اروپا از طریق آسیای صغیر (ترکیه)،

2.      فارس و عرب در آسیای غربی،

3.      امپراتوری"کوشانی ها" آسیای مرکزی (سرزمین آریانا - افغانستان، آسیای مرکزی و شمال هند امروز را حکومت می کرد)،

4.      هند و جنوب آسیا و

5.      سلسله "هان" چین در آسیای شرقی .

راه اندازی جاده ابریشم باعث تبادلات مستقیم و تاثیر گذاری بین این تمدن های قدیمی شد. از آن به بعد، پیشرفت این تمدن ها دیگر بدون ارتباط نبود  و سرزمین آریانا - افغانستان مرکز تقاطع این مدنیت ها در ساحه ارتباطات، تجارت، سیاست و تبادل افکار و مدنیت ها شمرده می شد.

مبدأ  دورۀ تاریخی جاده ابریشم در افغانستان  از قرن ششم یا پنجم قبل از میلاد آغاز میگردد. در افغانستان این دوره با عملیات تهاجمی هخامنشیان که توسط داریوش اول ( ۴۸۸ - ۵۲۲ ق.م.) صورت گرفت . در آن زمان تمام ساحۀ افغانستان به شش ولایت تقسیم گردیده بود:

1.      Zavalaسیستان،

2.      Areia هرات،

3.      بکتریا یا بلخ،

4.      گندهارا یا درۀ کابل،

5.      Thatagush یا ساحۀ هزاره جات و

6.      Haravati یا کندهار.

در هند دورۀ  تاریخی با بمیان آمدن شانزدهمین Maha Jana Padas و با ظهور بودا و مهاویهارا (پیشوای مذهب چین)؛ پیشوایان دو مذهب بزرگ در قرن ششم - پنجم قبل از میلاد آغاز میگردد.

مدنیت کوشانی در تبادلات فرهنگی و تجارتی آسیا از طریق جاده ابریشم نقش محوری و اساسی داشت. دین و روش های بودایی در (بامیان) افغانستان، جایگاه خود را بین هند و چین داشت. مدنیت (کوشان)  در (بگرام) و وادی (کاپیسا) مرکز مدنیت بودایی و درایت (کنشکا) امپراتور مدبر کوشانی بود. او دین بودا را  در سرزمین چین از راه پامیر و آسیای میانه ترویج بیشتر داد. بودا به عنوان یکی از سه مذهب جهان، در پایان سلسله "هان" غربی (سال۲۰۶ قبل از میلاد تا سال ۲۲۰ میلادی) وارد چین شد. در معبد غار "کزیر"  و "سینگ کیانگ" که قرن سوم تأسیس شد، نزدیک به ده هزار متر مربع نقاشی دیواری دیده می شود که نشانگر جریان رواج مذهب بودا از هند به چین است.

طبق استنباط ها، مذهب بودا از هند و از طریق جاده ابریشم و مدنیت کوشانی افغانستان باستان به شهر "کزیر"، "سینگ کیانگ"، سپس به "دونگ هوانگ" ولایت "گان سو" و مناطق دیگر چین رواج یافته است. غارهای مذهب بودا باقی مانده در امتداد جاده ابریشم مانند غار "موگائو کوی"، "دونگ هوانگ"، غار "لونگ من" شهر "لویان" سبک هنری شرقی و غربی را آمیخته و گواه تبادلات فرهنگی شرقی و غربی از راه جاده ابریشم است. اکنون این غارها جزو میراث فرهنگی جهان محسوب می شود.

 اما غار ها و مغاره های "غارِ مار"، "مغاره آق کپرک" و مغاره "کور" در جنوب مزار شریف، مغاره "قره کمر"، در شهر (ایبک)، مغاره "چهل ستون" در بامیان، و مدنیت های قدیم "نادعلی" در سیستان، مدنیت "مندیگک" در کندهار، مدنیت "هده" در جلال آباد، مدنیت "آی خانم" در جوار دریای آمو، و محله های "شورتوغای"، "طلا تپه"، "فولل" در شمال افغانستان و از همه مهمتر کتیبه های بدست آمده "سرخ کوتل" و "خوات وردک" همه نشانه های برجسته در تثبیت جاده ابریشم و روش های تجارتی چین با مدنیت های دیگر از طریق شهر های افغانستان است.

 از اداره یونسکو درخواست می نمایم تا افغانستان را به بهانه های جنگ های داخلی فراموش نکرده و مغاره های تاریخی افغانستان علاوه از شهر های تاریخی کشورم راکه بعدا  معرفی خواهم کرد در فهرست و جز میراث های فرهنگی جهان محسوب نماید.

راه اتصال هند با راه ابریشم از پشاور و از طریق درۀ خیبر و جلال آباد به لوگر و کابل (مدنیت گندهارا) میرسید که از کابل به دو سمت منشعب میگردید: یکی جانب بلخ از طریق کاپیسا، اندراب و بامیان امتداد می یافت و دیگری از مسیر کندهار، فراه، نیمروز و هرات به طرف فارس منتهی میشد. راه ابریشم و راه هند در شهر باستانی (بلخ) که برای قرون متمادی مرکز تجارتی و ثقافتی ممالک شرقی شده بود؛ با هم متلاقی میگردید.

با این نزدیکی ها و ارتباطات جای تعجب نیست که مطالعۀ بقایا و شواهد باستانشناسی افغانستان و هند، روایات گنگ و مبهم تاریخی را روشن ساخته و آنرا زنده میسازد.

سرود های ریگویدا از Kubha (کابل) و Suvastu  (سوات امروزی) یکجا با پنج دریای پنجاب بنام های:  Vitasta (جیلم) ، Aikman (چیناب)، Parunic (راوی) ، Vipasa (بیس) و Satudri (ستلج) یاد میکند.

چنین معلوم میشود که جوامع چوپانی آریایی که بوسیلۀ دسته های جنگجوی و دلاور سوار بر عراده های که بوسیلۀ اسبان کش میگردید؛ رهبری می شدند؛ در این ناحیه که ذریعۀ پنج دریای فوق الذکر آبیآری میگردید مسکن گزین شده اند. به همین علت است که ایشان در ریگویدا به Saindhara  و در اوستا به Hapta  Hindu  شناخته شده اند. این سرزمین (افغانستان امروزی) واقعآ گهوارۀ تمدن آریایی های قدیم را تشکیل میدهد. و جزء اصلی راه ابریشم در معاملات تجارتی و روابط با چین، آسیای میانه (قزاقستان و فرغزیستان و تاجکستان تا ترکمنستان) و بخش های آذربایجان نیز بود.

اولین بار در قرن ششم میلادی؛ شاعر مشهور هند  Varaha Mihira  در کتاب Brithat Samhita این سرزمین آریانا را به اسم افغانستان یا سرزمین افغانها یاد میکند که کلمۀ (افغان) را به شکل (Avagana) نوشته است.

راه ابریشم  و مدنیت ها و امپراتوری های  افغانستان باستان

افغانستان بعد از قرن هفتم میلادی بنام (خراسان) یاد میشد. حدود این سرزمین همان پهنه (آریانای قدیم) بود.

گله های شتر با بار پنبه های تازه چیده شده، در کناره صحرا و دشت ها خشک و  سوخته  به سوی چین و اروپا در حرکت بودند. در مقابل دیواره های گلی بلندی که وادی پامیر بدخشان، شهر های  بلخ را در برابر باد های سوزان بیابان های اطراف حفظ می کنند. این شهر در قرن هفتم و دوازدهم میلادی به عنوان مرکز مذهب و علم و تجارت بود و با روابط محکم و مهم با هند و چین نقش اساسی در تحکیم راه ابریشم داشت.

مولانای جلال الدین محمد بلخی، شاعر دری زبان  قرن سیزدهم میلادی اینجا در بلخ متولد شد. بلخ زمانی با تمدن بابل رقابت می کرد.

با آنکه شهر بلخ  درسال ۱۲۲۰ میلادی توسط چنگیز خان غارت و تخریب شد ولی ابهت و بزرگی خود را تا هنوز در خود نگهداشته و از آن ببعد توسط شاهان امپراتوری تیموری در هرات بعنوان شهر تاریخ و تمدن و مادر شهر ها خوانده شده بود. مارکو پولو نیز زمانی که از اینجا گذشته بود آن را شهر عظیم و باشکوه خوانده بود.

پس از قرن 9 میلادی به دنبال تغییر ساختار سیاسی و اقتصادی قاره اروپا و آسیا، به خاصتاً پیشرفت بحری، حمل و نقل تجارتی از  راه ابحار بطور روزافزون در تجارت نقش ایفا می کرد. جاده ابریشم جاده زمینی سنتی به تدریج رو به زوال رفت. در دوران سلسله "سون" چین در قرن دهم میلادی جاده ابریشم به عنوان یک راه تجارت بسیار کم مورد استفاده قرار می گرفت.

جاده ابریشم تاریخ دیرینه دارد و در روند پیشرفت تمدن جهان نقش مهمی ایفا کرده است. در سالهای اخیر، "طرح مطالعه جدید جاده ابریشم" اکنون سازمان یونسکو این جاده را "جاده گفتگو" قلمداد کرده است تا به پیشبرد گفتگو و تبادلات کشورهای شرق و غرب مساعدت کند.

تاریخچه راه ابریشم

برای آشنایی با راه ابریشم، نخست باید راههای قدیم افغانستان (آریانا) و (خراسان)  را که اساس و تهداب راه ابریشم است شناخت.

قدیمی ترین راه ابریشم افغانستان، تنگنا و راه پامیر است که از ایالت سینگ کیانگ بسوی بدخشان، تخارستان و بلخ باستانی (باکتریا)، و از آنجا بسوی بادغیس و هرات با یک شاخهء که به نیشاپور و ری، اکباتان (همدان) و تنگنای زاگرس و بابل می انجامد. و شاخهء دیگر به بامیان، کاپیسا، کابل و هده جلال آباد و بسوی هندوستان راه گشوده است که شهر های باستانی نقطه تقاطع مدنیت ها و اتصال  و روابط بین مدنیت های مختلفه بوده است.

این راه از روزگاران کهن، اصلی ترین راهِ پیوند میان شرق و غرب بوده است. به این ترتیب راه ابریشم راه نوبنیادی نیست، بلکه همان مسیر قدیم است که در گذر روزگاران از آسیای مرکزی به چین پیوسته و سرازیر شدن کاروانهای ابریشم این نام را بر آن نهاده است.

برقراری ارتباط رسمی میان افغانستان (آریانا زمین) و چین، بر پیوندهای گسترده که با آمد و شد نمایندگان دو کشور روز به روز گسترش می یافت. چینایان به موقعیت حساس آریانا آگاه بودند و هم آریاییان و  باختریان (باکتریان) به نقشی که می توانستند بعنوان یگانه پل پیوند شرق و غرب ایفا کنند. بنابراین هر دو طرف می کوشیدند تا با گشایش راه ابریشم، اقتصاد خویش رارونق بخشند.

مقاومت آریایی ها و تلاش آنان برای در انحصار داشتن این راه برای حمل کالا میان شرق و غرب سرمایه هنگفتی را نصیب مدنیت آریایی و آرییان و بعد به سود خراسانیان  در (افغانستان) کرد و اقتصاد آنان را که تا آن زمان برپایه زراعت و مالداری بود رونق بخشید.

مسیر اصلی راه ابریشم

ابتدای جاده ابریشم از شهر لویانگ در جنوب رود هوانگ هو آغاز شده و به ترتیب از سیان، چانگ یه در ولایت (کانسو) گذشته و به توان هوانگ می رسیده است. از اینجا راه به دو شاخه شمالی و جنوبی تقسیم می شد. راه شمالی از میان کوههای (تیان شان) و راه جنوبی از کوههای نان شان، آلتین تاغ و کونلن می گذشت که شاخه های دیگر راه ابریشم بسوی هند و افغانستان از این راه جدا می شدند.

با گذشتن از مرزهای چین ، جاده ابریشم وارد قرقیزستان می شود که نخستین منزل آن اوزکند و سپس اوش از جمله کانونهای مهم تولید ابریشم بود و هم اکنون بزرگترین کارخانه ابریشم کشی و ابریشم بافی را در خود دارد. پس از آن وارد سرزمین فرغانه شده و پس از گذر از سمرقند و بخارا و جیحون (آمو دریا) به بلخ، تخارستان؛ بامیان، اندراب،کابل، هده  جلال آباد و بسوی هند و شاخء دیگر آن بسوی بادغیس، هرات، مرو و سپس سرخس کنونی می رسیده است.

راه ابریشم از دروازه یشم و دیوار چین شروع می شد و از طریق «توزفان» (راه شمالی) و «ختن» (راه جنوبی) به کاشغر می رسید و از آن جا به فرغانه می رفت. در فرغانه کالاها را می فروختند یا با کاروان دیگری از راه سمرقند به بخارا و بلخ و هرات برده ومرو از طریق نیشابور، ری به آسیای صغیر می رساندند. یا این که از بلخ از طریق راه دره خُلم و سمنگان ، اندرآب ، هده (جلال آباد) و پشاور به هندوستان می رفتند.[2]

مسیر جاده ابریشم از غرب به شرق و از بغداد تا بدخشان در ماوراءالنهر است که در کتاب های جغرافیایی به «جاده بزرگ خراسان» شهرت دارد. بطلمیوس، از قومی به نام «توخاوری» یا (تخاری) اسم می برد و از شهر آن ها روی معبر معروف «جاده ابریشم» یاد می کند.[3]

راه ابریشم در نفوذ افکار و پذیرش ادیان (بودایی  و بعداً اسلام) از افغانستان به چین نیز اثر گذار بود و راه های مواصلاتی پامیر بدخشان و بلخ و سمرقند از دو طریق بحری متصل به نیمروز و هرات میسر شده بود. فرهنگ و دین بودایی در امپراتوری کوشانی از طریق هده (جلال آباد) و کاپیسا و بامیان نیز در حلقه مدنیت دینی با سرزمین های هند و چین علایق و روابط مستحکم داشت. و بعد از اینکه فرهنگ اسلامی  گسترش یافت، باز هم  شاهان بزرگ تاریخ افغانستان چون امیر تیمور، سلطان محمود غزنوی، گوهر شاد و احمد شاه درانی در تاریخ نوین کشور در تحکیم راه مواصلاتی و ارتباطات  با سرزمین چین و هند نقش محوری را بازی نمودند. اسلام از هر دو راه وارد چین شد. "با آن که راه ابریشم زمینی کهن تر از راه بحری بوده اما ورود اسلام از طریق راه بحری کمی بیش از راه زمینی بود. راه ابریشم دریایی از چین به سوی کرانه جنوب شرقی رفت که اسلام در حدود قرن هفتم میلادی / اول هجری وارد آن شد، در حالی که راه ابریشم زمینی از سین کیانگ می گذشت که اسلام در میانه قرن دهم میلادی / چهارم هجری در آن راه یافته بود."[4]

"مسیر حرکت تمدن تنها از یونان به چین نبوده، بلکه جریان های فرهنگی از شرق به غرب بود که موجب تکوین نهضت رنسانس گردید."[5]

بلخ باستان

ولایت بلخ در شمال افغانستان خانه برخی از مهم ترین بناهای تاریخی جهان است. شهر باستانی بلخ زمانی حتی ام البلاد یا مادر همه شهرها لقب گرفته بود.

خانم لین اودانل یک دهه بعد از اولین دیدارش از بلخ با گروهی از باستان شناسان به این شهر برگشته تا گنجینه‌های بیشتری از این ولایت را کشف کنند.

باستان شناسان فرانسوی اینجا آمده اند تا از دیوارهایی که زمانی دژ شش ضلعی را در بر می گرفت نمونه برداری کنند. این دژ یا قلعه که شکلش تنها در عکس های ماهواره ای قابل تشخیص است در موقعیتی قرار داشت که هم از نظر دفاعی و هم از نظر نزدیکی به آب استراتژیک محسوب می شد.

آنها در زیربنای دژ حفاری های عمیقی می کنند تا با نمونه برداری از سنگ و گل تهداب این دیوارها، قدمت تاریخی این بنا را به دست بیاورند. دانشمندان فعلا حدس می زنند که این قلعه در ۲۵۰۰ سال پیش بنا شده است.

بعد از دوازده سال، با باستان شناسان افغان و فرانسوی به بلخ برگشته ام تا برخی از قدیمی ترین و باشکوه ترین و مهم ترین مناطق تاریخی جهان را ببینیم. منطقه ای که نه تنها به گذشته افغانستان روشنی بخشیده، بلکه به پیشرفت تمدن بشری از هند تا چین و ورای آن کمک کرده است.

در باغ چشمه شفا، یک سنگ عظیم شبیه یک سندان به چشم می‌خورد. این سنگ نشانه‌ای بجا مانده از شهری است که موبدان زرتشت و پیروان آنها 600 سال قبل، اینجا آیین‌های مذهبی‌شان را بجا می آوردند.

بلخ باستان یکی از قدیمی ترین شهرهای جهان است. هر آنچه از این شهر باقی مانده تلی از خاکی است و دیوارهایی که حالا با حفاری های پر از محنت از دل خاک سر بیرون می آورند.

مناره های  هرات

هرات یکی از شهرهای باستان کشور شهریکه تاریخ درخشان ان در عرصه علم فرهنگ و هنر همیشه جاویدان بوده است. اگر تاریخ این خط باستان را ورق زنیم خواهیم دید که دوره سلطنت تیموریان یکی از درخشان ترین دوره های این شهرباستان بوده است. این عصر پر افتخار تیموریان هرات در مسیر تاریخ کشور ما همیشه بگونه نقطه عطف مورد توجه قرار گرفته است.  درمیان ابدات تاریخی وبناهای هنر این شهر یکی هم مجموعه مصلی هرات میباشد که هنر پر افتخار معماری ان دوره میباشد هنگامیکه ما بر هنر اسلامی بر میخوریم پیرامون ساختمان ها و آثار اسلامی به بررسی و تحلیل به عمل می اوریم عنصر مبهم که جلوه گر می شود مناراست. هربار که از کنار شان می گذرم حصاره های که حالا فرسوده گی ها ونگرانی ها در انتظار نابودی روزها را می شمارند. روزگاری که کاروانها به سمت هرات می امدند این منارها بودند که انها را به سمت شهر راهنمای می کردند. و در داخل شهر نیز نخستین بنای  که از دور در نظر اول  به چشم میخورد منارها بودند که در گوشه شمالی شهر مغرور ایستاده بودند و به هر تازه واردی اقتدار حکمرانان تیمور شاهی و توجه خاص انان به ساختن عمارت زیبا و هنر معماری را به رخ می کشیدند. تا در چند قدمی منار ها بایستی عظمت شان را آنچنان که باید درک کنی های گویا منارها از خاطرات بیش از هشت صد سال عمر شان با تو سخن میگویند.

سالهای اخیر سازمان یونسکو منارهای هرات را که در اصل ده منار بود تحت پوشش قرار داده یک پروژه به خاطر استحکام منار پنجم هم جریان دارد یک کمربند به پیکره این منار نصف گردیده است. که دو متر و هفت سانتی این منار انحراف داشت با بسته شدن این کمر بند چهل سانتی جابه جا شده است. اما پیشنهاد میگردد تا در مورد شهر باستانی هرات و خاصتا مناره های شهر هرات، یونسکو  دو پیشنهاد افغانستان را در اجندای اساسی کار آینده خود عملی سازد:

1.      به رسمیت شناختن شهر هرات بعنوان  یکی از شهر های باستانی و میراث های فرهنگی جهان.

2.      ترمیم مناره ها و استوار سازی آن و بعد در مورد احیاءی این مناره بگونه باستانی آن.

دیوار های کابل

زمانی که برهمنی ها وبودایی ها بوده اند. در همان کتاب حدود العالم است که کابل شهرکیست و او را حصارست محکم ومعروف به استواری واندروی مسلمانان و هندوان واندروی بتخانه ها ست .

شاهان کابل یا رتبـــِــل شاهان بازمانده گان کوشانی ها ویفتلی ها بودند. مذهب ایشان بودایی بود. آنها با توجه به ضرورت دفاعی دیوارهای مستحکمی را بنا نها ده بودند. تا جلو تجاور مهاجمین را بگیرند.

سرنوشتی که دیوارهای کوه های آسمایی وشیردروازه دیده اند نیز جالب است. نخست از دست رفتن اهمیت دفاعی آنها ست. از قراین پیداست که پس ازحملۀ سپاه اسلامی، و موفقیت های آنان، واضح بوده است که چنین دیوارهای قادر نیستند سد دفاعی برای جلوگیزی ازهجوم بیگانگان باشند و از آن پس دیوارها به تاریخ پیوسته اند. این پیوستن به تاریخ ، فراموش نمودن تاریخ نیست. یادآور مدنیت  سیاست و مذهب آن زمانه است. هر آنچه مسکوکات و معابد وآثار عتیقه از کابل بدست آمده است، حاکی ازمدنیت ازعصر کوشانی ها و از مدنیت بودایی خاصتاٌ از قرن دوم مسیحی حاکی است. این است که امروز اگر از کابل تاریخی یاد میشود، دریای کابل با نام های تاریخی آن همینطور دیوارها وکوه های آسمایی وشیر دروازه تداعی میابند. در قرن های بعدی، با رواج یابی دین اسلام ، در حالیکه مدنیت های پیشینه ومذاهب آنها تا اندازه زیادی ازمیان برداشته شدند، دیوارها نیز بدلیل نبود هیچ نیاز ارزشگزاری مورد لطف و توجهی نبودند. علایق بابربا انگیزۀ عمرانی درکابل، میتواند حد اقل چشم بینندگان را به سوی دیوارها نیزبرساند. زیرا بیشترین ابادی های بابر، یکی هم باغ بابر یا همان جایی که مدفن او نیز است، درکرانه کوه ها ست.

در نتیجه با گذشت تقریبا دو هزارسال ازاعمار دیوارها درکوههای آسمایی وشیر دروازه، ویرانی آنها بیشتر شد. البته روبرو شدن با چنان سرنوشت به دو دلیل دور از انتظار نیست: یکی آنکه در کشور های مانند افغانستان که هزار ویک غم و مشکل دارد، اندیشیدن به آنها حتی در حدود جلب جهانگردان وسهل نمودن رفتن بدانجا نمیتواند مطرح شود. دوم ، بیعلاقگی فرهنگی و مواردی هم بی توجهی عمدی.

اکنون دیوار کوه آسمایی بکلی ازبین رفته  و یا شاید تهداب های زیرین آن باقیمانده باشند. دیوار های شیردروازه نیز در حال نابودی است. از یونسکو تقاضا داریم تا در ترمیم و بهتر سازی این دیواره ها با افغانستان همکاری همه جانبه نموده و بخشی از فرهنگ باستانی افغانستان را در شهر کابل احیاء نمایند.

مدنیت های آی خانم و هده

هده در سرزمین گنداهاره و در منطقۀ جلال‌آباد افغانستان مرکز این تمدن محسوب میشد. نیایش گاه‌ها و معابد در پیرامون روستای کنونی هده و تپه‌های مُشرِف به دریای کابل موقعیت دارد. این معابد از سنگ شیست، سنگ آهک، یا گِل بنا شده‌بودند و با نقش‌ها و نگاره‌های گِلی و استاکو (stucco) تزئین شده‌ بودند. تندیس‌های خود بودا، که بزرگتر از تندیس‌های همراهانش هستند، با مهارت زیادی ساخته شده‌اند و قالب نگهدارندۀ آنها با نقش‌های بُهت‌انگیزِ سبکِ رئالیزم تصویر سازی شده‌اند. هنرمندانی که این آثار را خلق کرده‌اند بخوبی قادر بودند اجزای چهرۀ اقوام مختلف و جزئیات پوشاک گوناگون و زیور آلات ساخته‌شده به سبک باروک را بازآوری کنند. چهره‌نگاری‌هایی (پُرتره) از قبیل یک شاهدُخت، یک سرباز، یک راهب با سرِ تراشیده، یک کوچی پوشیده در ردا، و یک انسان بدوی و وحشی. نیایشگاه‌هایی که در تپۀ شُتُر حفر شده‌اند، همچون تصاویر زنده‌ای، شاهدخت‌ها، اهداکنندگان، و ایزدان هندو (هندویزم اولیه) را ترسیم می‌کنند که در هنگام اجرای مراسم مراقبه (Meditation) در پیرامون بودا جمع شده‌اند. برخی از این مجسمه ها، همچون پیکرۀ ناگه شاه، نمایانگر تاثیرپذیری از هنر هند هستند؛ برخی دیگر، همچون هِراکلِس-وَجرَپانی یا وجرپانی-اسکندر بدون شک تقلیدی از سکه‌ها و تندیس‌های بُرُنزی باستانی مشرق‌زمین هستند. امروزه پیشینۀ هنر گنداره را به سده‌های دوم تا ششم میلادی تخمین می‌زنند.فاهیان زائر چینى هده را هیلو نامیده است . هیونتسنگ نیز از هده به حیث یک مرکز فرهنگى یاد کرده است

درجریان حفریات باستان شناسان آثار و اشیاى زیادى کشف گردید که نماینده گى از هنر، مذهب و ساختمان هاى مذهبى جمعیت هاى آن زمان مى کند. هده در زمانه هاى قدیم مبداى نوآورى ها بود. به حمایت مردم هده ، طریقة جدید مذهب بودایى بنام هینایانا که معنى عرادة بزرگ دارد، رایج شد. براى اولین بار در هده زمینة ساختن مجسمه هاى بودایى مساعدگردید. به عقیدة دانشمند انگلیسى سرجان مارشال مجسمه هاى ساخته شده در هده عمدتاً چهره ها و هیکل هاى تیپ آریایى (کوشانى و اسکایى) داشتند. این گونه فعالیت ها، هده را به حیث مرکز فرهنگى در تاریخ قدیم افغانستان معرفى نموده است.

هده یکى از مراکز مهم هنرى مکتب گندهارا (کندهار) مى باشد. سبک هنرى گندهارا در تمام حوزه آسیاى میانه و هند قدیم شهرت دارد. در این سبک هنرى عمدتاً ساختن مجسمه هاى بودا از همه اولتر جلب توجه می نمایند. مکتب گندهارا ترکیب دو سبک هنر بود. در مراعات موازنة ساختمانى، در مجسمه ها سبک هاى یونانى به کار گرفته بود ، در حالی که شکل و هویت معنوى را از مذهب بودایى هندى گرفته بود. در هده انواع و اشکال گونه گون هنرى و ساختمانى را داریم که ارزش خاص دارند. هیکل هاى ساخته شده ازگچ تازه گى بس بارز از انواع هیکل هاى ساخته شده در حوزه هند داشتند.

هَدَّه‌ در حدود هشت‌ کیلومتری‌ جنوب‌شرقی‌ جلال‌آباد قرار دارد و در آن‌ آثاری‌ از شهر تاریخی‌ و استوپایی‌ (معبد بودایی‌؛ در افغانستان‌: تپه‌کلان‌) دیده‌ شده‌ است‌. در ۱۳۰۲ـ۱۳۰۷ش‌، محققان‌ فرانسوی‌ در ویرانه‌های‌ شهر تاریخی‌، که‌ در ارتفاع‌ ۴۷۵ متری‌ قرار داشت‌، ‌خاصاْ در ویرانه‌های‌ معبد بودایی‌، اکتشافاتی‌ کردند

مدنیت آی خانم در جوار دریای آمو

آی خانم، یک شهر یونانی در شمال افغانستان است که اکنون به صـورت یک محوطه‌ی باسـتانی، بر بالای تپه نسبتاً همواری، در ولسـوالی دشــت قلعۀ ولایت تخــار، در تقاطع رودخانه‌های جیحون (آمودریا) و کوکچه (در بیش از صد متری شمــال مجرای رودخانۀ کوکچه و دو کیلومتری جنوب شرق رودخانۀ پنج (آمودریا)) موقعیـت دارد.[ این شهر باستانی را اسکندر مقدونی بنیاد نهاد و سنگ تهدابی که توسط او، در این شهر کار گذاشته شده بود، اکنون در موزه کابل نگهداری می‌شود. قدمت این سنگ بنا به حدود سیصد سال قبل از میلاد مسیح می‌رسد و گفته می‌شود که تنها چیزی در جهان است که اسکندر کبیر قطعاً آن را لمس کرده‌است.
جغرافیانگاران یونانی، مانند: "استرابو" و "بطلیموس"، حدود ٢٣٠٠ سال قبل از امروز، در آثار خود از "اسکندریۀ آمودریا" یا "اسکندریۀ اوکسیانا" نام برده‌اند. اما تا این اواخر آشکار نبود که این شهر افسانه‌ای اسکندر مقدونی در کدام یک از کشور‌های آسیا مدفون بوده است. سالها بود که باستانشناسان و مؤرخان جهان بویژه اروپایان به جستجوی رد پای سپاهیان اسکندر در شرق برآمده بودند

میرزکه ولایت لوگر

میرزکه با قدامت تاریخی دو هزار ساله و داشتن گنجینه های ناپیدا جهان بشریت، طی سه دهه جنگ های داخلی در افغانستان، دستخوش غارت، چپاول و کندن کاری های غیر قانونی شد و تمام  آثار این جایگاه تاریخی افغانستان به غارت و قاچاق رفت.

دراین نشست با اغتنام فرصت از دفتر مرکزی یونسکو درخواست دارم تا هیاءتی را جهت تثبیت  و بررسی مدنیت  های به بغما رفته به افغانستان بفرستند و تمام آثار حفریات شده این مدنیتها  را که در موزیم افغانستان و آثار باستانی کشور در وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان درج است تثبیت نمایند تا هرگاه هر اثر در هر جایی از دنیا پیدا شود، ملکیت افغانستان بوده و باید دوباره به افغانستان سپرده شود.

افغانستان مرکر تقاطع راه ابریشم بین مدنیت های جهانی

راه ابریشم به عنوان یک ارزش تاریخی در ابعاد فرهنگ، اقتصاد و سیاست کشور ها نقش  اساسی دارد. دراین اواخر کشور همسایه ما چین،بحث اتصال چین به افغانستان را از راه واخان و پامیر مطرح کند. سفیر چین در کابل گفت این کشور در مورد برنامه «یک کمربند، یک راه» با دولت افغانستان مشوره می‌کند. طرح این برنامه را رییس‌جمهور چین در سال ۲۰۱۳ اعلام کرد. کمربند اقتصادی راه ابریشم طی سخنرانی سال ۲۰۱۳ شی چین پنگ در قزاقستان مطرح گردید. در سال ۲۰۱۵، دولت چین اولین نقشه این طرح قرن را به نشر سپرد که شامل کمر بند اقتصادی راه ابریشم «از طریق آسیای میانه» و راه ابریشم بحری قرن ۲۱ است که از جنوب آسیا می‌گذرد و این کشور را به اروپا و افریقا وصل می‌کند. در چارچوب همین برنامه قرار است که بخشی از راه ابریشم احیا ء شود و در کنار آن افغانستان از طریق واخان بدخشان به قلمرو چین وصل شود. روشن است که تطبیق این پروژه خیلی وقت‌گیر است و تا هنوز شروع هم نشده است، اماطرح برنامه اتصال افغانستان به چین از اهمیت بالایی برخوردار است.

اتصال افغانستان به چین علاوه بر این که تجارت را سهل می‌سازد و تولیدکنندگان چینی را مستقیما به بازار افغانستان وصل می‌کند، اهمیت رابطه با کابل را برای پیکنگ بالا می‌برد. وقتی افغانستان به چین متصل شود، امنیت شمال‌شرق افغانستان برای چین اهمیت پیدا می‌کند.

دولت افغانستان مصمم  است تا بحث اتصال به چین را جدی دنبال کند. دولت افغانستان می خواهد پروژه احیای راه ابریشم و اتصال قلمرو افغانسان به چین را جدی بگیرد تا روابط دولت مرکزی افغانستان و چین به حدی تقویت شود که پروژه اتصال بدخشان به ایالت سین‌کیانگ عملی شود. در ادبیات سیاسی چین تا هنوز برای جایگاه افغانستان اصطلاحات چون «شریک» و «وصل» به کار می‌رود. افغانستان از لحاظ تاریخی نه تنها در مسیر راه ابریشم کهن قرار دارد، بلکه دو شهر هرات و بلخ ایستگاه‌های اساسی این مسیر و چهارراه ارتباطی آن بوده است. تا هنوز کاروانسرا‌های راه ابریشم در افغانستان باقی مانده و تولید عنعنوی ابریشم خاصتاْ در هرات رونق دارد.

در دسیمبر ۲۰۱۴ چین، قرغزستان، تاجیکستان، افغانستان و ایران توافق‌نامه تمدید خط آهن از چین الی ایران را به امضا رساندند که از شش ولایت افغانستان، کندز، بلخ، جوزجان، فاریاب، بادغیس و هرات می‌گذرد که بزرگ‌ترین مسیر خط آهن در افغانستان خواهد بود که نه تنها ایران و چین را وصل می‌کند بلکه هم‌چنان افغانستان را با کشور‌های همسایه شمالی وصل می‌کند و می‌توان جز از پروژه بزرگ راه ابریشم به حساب آید.

راه ابریشم یک فرصت استثنایی برای افغانستان به حساب می‌آید. استفاده از صندوق وجهی راه ابریشم، بانک بنیاد ‌های آسیایی، بانک جدید توسعه و صندوق وجهی سازمان همکاری شانکهای می‌تواند زیرساخت‌های کشور را برای تبدیلی افغانستان به ایستگاه ترانسپورتی- انرژی منطقه تقویت کند. افغانستان نیاز به جلب سرمایه دارد. اقتصاد افغانستان نمی‌تواند از طریق کمک‌های بلاعوض جوابگوی نیازمندی‌های توسعه‌ای کشور باشد.

باید اراده سیاسی رهبری دو کشور و خواست مردمان را برای همکاری‌ها، گسترش داد و در عمل پیاده کرد. چین از توانایی‌های عظیمی‌ برخوردار است و توسعه روز‌افزون آن کشور به امنیت، ثبات و مواد خام نیاز دارد.

§         کمربند اقتصادی راه ابریشم به رهبری چین شامل چندین کشور منطقه از جمله افغانستانخواهدبود

§         دهلیز میانی یا راه ابریشم مدرن به رهبری ترکیه که شامل افغانستان هم می‌شود؛

§         ابتکار راه ابریشم، شامل قزاقستان، آذربایجان، گرجستان و ترکیه؛که افغانستان نقش اساسی را خواهد داشت

§         راه ابریشم آبی شامل چین، شورای همکاری خلیج، و دیگر کشورهای آسیاییاست که در رسیدن باین مډمول افغانستان باید شاملپروژه های انکشافی آن باشد

§         ابتکار راه ابریشم جدید مورد حمایت ایالات متحده امریکا. نیز قرار دارد

یکی از اهداف اساسی سیاست خارجی افغانستان کاهش خشونت ‌ها داخلی است که باید بین دولت‌ها از طریق ایجاد وابستگی‌های اقتصادی منطقه‌ای برای توسعه مشترک پایدار بوده است. در روشنی یک چنین سیاستی،با اتصال دهلیزهای سنتی پویای شمال- جنوب، تمام منطقه می‌تواند ظرفیت کامل احیای راه ابریشم را از طریق تبدیل افغانستان به یک مرکز تجارت و ترانسپورت منطقه‌ای تحقق بخشد. و این مامول با ساختن شاهراه واخان از کاشغر تا بدخشان میسر خواهد بود. نقش فرهنگی این راه نیز میتواند رویای های "هیوان تسنگ" و "مارکوپولو" را بین شرق و غرب تحقق بخشد.

جهت نیل بااین اهداف روش جدید و ایجاد یک پلاتفورم راه ابریشم  از طریق  اتصال برقی(انلاین) و ایجاد شبکه های ارتباطی با هر عضو و کشور شامل با راه ابریشم ، یک گام موفقیت آمیز  در پیشبرد برنامه های ارتقایی راه ابریشم خواهد بود. افغانستان دراین کار های توسعه یی خود را شریک و همکار میداند. همچنانیکه در دومین همایش بین المللی جاده ابریشم زیر عنوان (بستر های فرهنگی و تمدنی شکل گیری جاده ابریشم و چشم  انداز های آینده) در دانشگاه فردوسی در شهر زیبای مشهد را نیز در محور های مورد بررسی جاده ابریشم اقدام نیک برای همه کشور ها دانسته موفقیت  بیشتر نصیب ما گردد

======================================================================================

منابع

[2]  افغانستان، لویی دوپری (انگلیسی) ۱۹۸۰ میلادی

[3] با کاروان تاریخ، مسعود نوربخش، تهران، نشر ایرانشهر، چاپ اول، ۱۳۷۰، ص ۴۹-۵۱.

[4] جغرافیای تاریخی ایران باستان، محمدجواد مشکور، تهران، دنیای کتاب، چاپ اول، ۱۳۷۱، ص ۷۳۲.

[5] معماری اسلامی چین در مسیر جاده های ابریشم»، چن دان شنگ، ترجمه محسن مذهب جعفری؛ وقف، میراث جاویدان، شماره ۱۷، سال ۱۳۷۶، ص ۹۶.

 

 

 

۲۵ شهریور ۱۳۹۹
تعداد بازدید : ۱,۱۱۴
کد خبر : ۲,۹۱۴

نظرات بینندگان

برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.